مدح و ولادت امام زین العابدین علیه السلام
نور عرش امشب، تنزّل کرده است در کـویر خاکیان، گـل کرده است قـدسـیـان عرض ارادت میکـنـنـد در مـدیـنـه نـور قـسـمت میکـنـند بـا طـلـوع نـــور، هــمــزاد آمــده بـاز کـن سـجــاده، ســجــاد آمــده سجـدههایش خاک را شرمنده کرد بـنـدگـیاش آسـمـان را بـنـده کـرد غم مخور داری اگر «ذنب عظیم» «یحسن العفو» است کار این کریم آنچنان در قـرب، جـای تـام داشت در نمازش رعـشه بر انـدام داشت در مـصلایـش، ز رب الـعـالـمیـن شد خـطابِ «انت زین الـعـابـدین» وقـت حـــج او مـــیــان ازدحــــام بــاز شـد راهــش بـرای اســتــلام بـاز شـد راهـش ولی بـاشد غـلـط این سـخـن در نـزد اهل مـعـرفـت چونکه در اسرار حق دردانه اوست در حقیقت، صاحب آن خانه اوست کعـبه زد از پیـش، مردم را کـنار تا به چـشـمش، قـبله گـردد آشکار تـا بـگــیــرد اعــتــبــار بـیـشــتــر بوسـههـا میزد به دست او حجـر تـا نـمـایـد در مــقـامـش احــتــرام ایـسـتـاد آنـجــا بـه روی پـا مـقــام تـا بگـیـرد در بـغـل او را مـطاف خواست دیوار حرم، گیرد شکاف کاش من هـم حـنجـر حـق میشدم کاش که من هم «فرزدق» میشدم |